یادداشت‌هایی پیرامون علم مدرن و سیاست‌گذاری آن از دکتر رضا منصوری

 

دکتر رضا منصوری، مطالبی در موضوع علم مدرن و سیاست‌گذاری آن را روزهای جمعه در کانال تلگرام خود منتشر کرده‌اند که در این مطلب می‌توانید چند بخش از آن‌ها را بخوانید.

کانال تلگرام دکتر منصوری

وبسایت دکتر منصوری

یادداشت‌هایی پیرامون علم مدرن و سیاست‌گذاری آن

Notes on Science and Science Policy

بخش اول: چرا این یادداشت‌ها؟

منتشر شده در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۷

ارتباطات علم مفهومی است که در چند دههٔ اخیر وارد واژگان علمی ما هم شده است. این مفهوم، بسیار فراتر از مفهوم ترویج علم، فعالیت‌هایی را در بر می‌گیرد که متخصصان یک موضوع برای آگاهی بخشیدن به مردم یا به متخصصان رشته‌های دیگر، که آنها هم مردم تلقی می‌شوند، به زبانی کمتر تخصصی یافته‌های خودشان را بیان می‌کنند. یک وجه از ارتباطات علم برای کشوری مثل ایران که در آستانهٔ ورود به دنیای علم مدرن است، و همزمان مفاهیم منسوخی در فرهنگ آن موجود و زنده است، ترویج مفهوم‌ها و نیز مصداق‌های علم و فعالیت نهادهای علمی گوناگون در سپهر علمی جهان است. این نوع ترویج است که ارتباطات علمی سالم در عرف جهانی را ممکن می‌کند، انحراف از مسیرِ سالمِ تاثیرگذاریِ خِرد مدرن را کمتر می‌کند، به همگنی و رفع چندگنی فرهنگی کمک می‌کند، و در نتیجه هزینه‌های توسعهٔ کشور ما را کاهش می‌دهد.
هدف من از این یادداشت‌ها برقراری این نوع ارتباطات علم است که وجهی ویژهٔ کشور ماست و طبیعی است که نوشتارهای جهانی ارتباطات علم به آن بی‌توجه یا کم توجه‌اند. صحبت‌های پر شمار با همکاران دانشگاهی و پژوهشی رشته‌های مختلف در ایران، و نیز واکنش‌هایی که پیرامون نوشته‌هایم در این سال‌ها دیده‌ام، لزوم توجه به این وجه را برایم بسیار روشن کرده است. در اینجا علم را به معنی دانش، یا مجموع دانسته‌های بشر در علم نوین، نمی‌گیرم. بلکه هر آنچه می‌گیرم که با فرایند علم و فناوریِ مدرنِ دانش-پایه مرتبط باشد، چه فوتبال باشد، چه معنی قدرت باشد، چه تمایز علم با متافیزیک باشد، چه موضوع توسعه باشد، چه علم سیاست به معنی عام آن باشد، و چه شناخت کیهان؛ با این انگیزه که من مطرح کردم هیچ یک برای من تمایزی ندارد.

علم نوین

علم نوین و سیاست‌گذاری

در نظر دارم یادداشت‌هایم جمعه‌های هر هفته در کانال تلگرامم منتشر شود. از انتشار مجدد آن توسط هر فرد یا گروه خوشنود خواهم شد و آن را در جهت هدف اولیهٔ خودم می‌دانم. از هر بازخورد یا پیشنهادی هم استقبال می‌کنم.

 

بخش دوم: تاسیس «موسسه‌های چالش خیز کوانتمی»

NSF to Create ‘Quantum Leap Challenge Institutes

منتشر شده در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۹۷

روز ۳۰ آذر ۱۳۹۷/ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۸ رییس‌جمهور آمریکا مصوبه‌ای از کنگره را امضا کرد و به قانون تبدیل شد به نام National Quantum Initiative Act. تصویب این برنامه در کنگره، به خاطر مسابقهٔ شدید جهانی در زمینه‌های محاسبات و فناوری کوانتومی و نگرانیِ از دست دادن موقعیت آمریکا به نفع کشورهای دیگر از جمله چین و اروپا، به سهولت پیش رفته بود. این زمینه با عنوان «خیز کوانتومی » (Quantum leap) یکی از ده ایدهٔ کلان است که در پاییز گذشته بنیاد ملی علوم آمریکا برای آینده اعلام کرده بود و قرار بود در هر ده زمینه سرمایه‌گذاری بشود. مصوبهٔ ایالات متحده ده ساله است که برای ۵ سال اول مبلغ ۱.۲ میلیارد دلار در نظر گرفته شده است. کمی قبل از این اروپای متحد برنامهٔ مشابهی به مبلغ ۱ میلیارد یورو در نظر گرفته بود.

پیرو این قانون، اکنون بنیاد ملی آمریکا «تقاضابرای پیشنهاده»ای منتشر کرده برای تاسیس مرکزهای تحقیق و توسعه (تح-تو)ء کوانتومی. این بنیاد تخمین می‌زند که ۱۵ تا ۲۵ پیشنهادهٔ کامل برای تاسیس یک مرکز دریافت کند که به هر یک تا ۱۵۰.۰۰۰ دلار پژوهانه اعطا خواهد کرد. هر موسسه مصوب تا ۵ میلیون دلار سالانه و برای ۵ سال دریافت می کند. انتظار بنیاد این است که در هر دوره یک تا سه «جایزهٔ تاسیس» اعطا کند.

عبرت:
* به رقمی که بنیاد ملی آمریکا برای هر «پیشنهاده» می‌دهد توجه کنید؛ آن را مقایسه کنید با رفتار سیاسی ما که انتطار داریم پیشنهاد دهندگان مجاناً و ابتدا به ساکن پیشنهاد بدهند!

* فقط رقم برای یک پیشنهاده (معادل حدود ۲ میلیارد تومان) را مقایسه بکنید با رقم احتمالی که برای مرکزی با محتوایی مشابه در سازمان انرژی اتمی ایران هزینه شده و چندی پیش به بحثی چالشی میان متخصصان ما و ریاست سازمان منجر شد! اگر مقیاس‌های مالی را در نظر بگیریم متوجه می‌شویم چه بحث بی‌موردی بوده است.

* آیا ده سال دیگر که این برنامه‌ها در آمریکا و اروپا و چین اجرا شد ما حرفی برای زدن در این زمینه در دنیا داریم؟ باز هم از چندم بودن خودمان در دنیا می‌توانیم حرف بزنیم؟ واقعا «ما می‌توانیم»؟ چگونه؟

 

بخش سوم: مفاهیم و اجرا

Concepts and execution

منتشر شده در تاریخ ۲۴ اسفند ۹۷

همه از علم صحبت می‌کنیم و هر کس استنباط خودش را می‌کند. از سیاست‌گذاری صحبت می‌کنیم و باز هم هر کس تصور خودش را دارد. از اجرای سیاست‌ها صحبت می‌کنیم بدون اینکه بدانیم در اجرا هم عامل‌های پرشماری وارد می‌شود که با مفاهیم آن آشنا نیستیم؛ تازه اگر در اجرا عنایتی به سیاست‌ها داشته باشیم که در ایران معمولا نداریم! پس نتیجهٔ اجرا، در بهترین شرایطِ توجه به سیاست‌ها هم، ممکن است ربطی به انگیزهٔ هیچ یک از برداشت‌های اولیه از مفهوم‌های مرتبط با سیاست‌گذاری نداشته باشد! دو مفهوم «نتیجهٔ نامنتظر» و نیز «نتیجهٔ نامنظور» نظر به این گونه موردها در سیاست‌گذاری و در راهبردهای اجرایی (Executive strategies) دارد. این دو مفهوم را مِرتون مطرح کرده است و در ابتدا هم مترادف گرفته می‌شد که حالا می‌دانیم این جور نیست؛ این دو مفهوم نمونه‌ای است از مفاهیم پیچیدهٔ مرتبط با جوامع انسانی و «سامانه‌های پیچیده». ما انسان‌ها تا ۱۰۰ سال پیش هنوز تصور روشنی از ارتباط میان مفاهیم مرتبط با جزء و کل نداشتیم. مفهوم «پدیده‌های برآمده» را فیلسوفان در قرن ۱۳/ ۱۹ مطرح کرده بودند اما هنوز مصداق‌های روشنی از این مفهوم‌ها در مورد جامعه‌های انسانی شناخته شده نبود. دو مفهوم نتیجهٔ نامنظور و نتیجهٔ نامنتظر را باید در همین بافتار تعریف و درک کرد. تازه روش‌های ما ایرانیان در اجرا به نظر می‌رسد با هیچ یک از نظریه‌های مطرح در نظریهٔ سازمان (Organization theory) سنخیتی ندارد مگر با نظریهٔ «به آب و گل زدن» (Theory of muddling through). پس دور نیست بدانیم که ادیان، از جمله اسلام، و تفکر فقهی در شیعه، و نیز نظریه‌پردازان حکمرانی در جمهوری اسلامی ما فرصت این را نیافته باشند که با جامعه به معنی مدرن آن و با سامانه‌های پیچیده (Complex systems) آشنا و با مفاهیم آن درگیر بشوند.

در چند یادداشت بعدی قصدم پرداختن به این نوع مفاهیم و بعضی مصداق‌های آنها است. ندانستن این مفهوم‌ها مثل این می‌ماند که ما با مفهوم نیرو و شتاب در فیزیک آشنا نباشیم و بخواهیم موشک به ماه بفرستیم، یا با مفهوم برآمده‌ای مانند دما آشنا نباشیم و بخواهیم اقلیم‌شناس شویم. پس یادمان باشد دانش و اجرای مبتنی بر دانش مستقل از مفاهیم نیست. تا مفاهیم را درست نشناسیم فقط در خیال با دانش سروکار داریم. سیاست‌گذاری و اجرای سیاست‌ها و راهبردهای اجرایی هم بدون درک مفاهیم پیچیدهٔ سامانه‌ها و علوم اجتماعی ناممکن است. به این پیچیدگی اضافه کنید تنوع و ابهام در درک ما ایرانیان از مفاهیم مدرنی که دیگران ابداع کرده‌اند. پس بسیار بیش از دیگران باید در مورد رسیدن به درک مشترک از مفاهیم و سپس پیچیدگی‌های اجرا توجه کنیم.

 

بخش چهارم: دینامک و مفهوم تغییر

Dynamics and the concept of change*

منتشر شده در تاریخ ۹ فروردین ۱۳۹۸

منظور از هر سیاست‌گذاری تغییر در یک سامانه است، و منظور از اجرا تحققِ همان تغییر مورد نظر است؛ چه در حد خانواده باشد، چه بنگاه، و چه جامعه. تصَوُر تغییر ساده است، اما آیا تحقق آن هم ساده است؟ پیچیدگی آن در چیست؟ دینامیک مفهومی است که فیزیک‌دانان ساخته‌اند برای درک و بیان تغییر. نمی‌خواهم تداعی کنم که درک دینامیک در فیزیک تنها راه درک هر نوع تغییر و سیاست‌گذاری و اجرا به منظور تغییر است؛ اما بی‌توجهی به شناخت امروزی ما از دینامیک در فیزیک درک بعضی مفاهیم جامعه‌شناسی و سیاست‌گذاری را سخت‌تر می‌کند. ابهام میان دو مفهوم نتیجهٔ نامنظور و نیز نتیجهٔ نامنتظر در علوم انسانی از جمله در علوم اجتماعی و سیاسی و اقتصاد در بیش از نیم قرن گذشته نمونهٔ بارزی از این بی‌توجهی است.
به مثال بسیار ابتدایی پرتابه از مکانیک، اما بسیار تاثیرگذار در تاریخ تفکر بشر، توجه کنید. مبحث پرتابه در دینامیک به حرکت هر ذره یا جسم تحت تاثیر گرانش می‌پردازد. فروکاست‌گرایی به ما آموخته است که ابتدا ساده‌ترین حالت را در نظر بگیریم تا هر حرکتی را با هر شرایط اولیه بتوانیم محاسبه بکنیم. در واقعیت اما انتظارِ انحراف از این مسیر ساده شده را داریم. پس این انحراف یک نتیجهٔ نامنتظِر (Unanticipated consequence) نیست؛ مگر این که یادمان رفته باشد در نوشتن معادله‌های دینامیک مسئله را به حالت بسیار ساده فروکاسته‌ایم و بسیار عامل‌های موثر در حرکت را کنار گذاشته‌ایم. در موردهای دشوار و پیچیده باید انتظار این فراموشی‌ها یا غفلت‌های دانشی را داشته باشیم. همین غفلت‌ها است که منجر به نتیجه‌هایی می‌شود که انتظارش را نداریم و به همین دلیل اینگونه نتیجه‌ها را نامنتظر می‌نامند. اگر به هنگام پرتاب موشک‌هایی به ماه یا سیارات پیش‌رانه‌های جانبی برای جبران انحراف از مسیر تعبیه می‌شود به خاطر انتظار داشتن از این انحراف است که امری بدیهی در فضانوردی است. پس در این مورد خاص نتیجهٔ نامنتظر نشان از غفلت دانشی ما دارد. پس آنچه در مدیریت اجرایی از علوم اجتماعی و نیز در اقتصاد به آن نتیجهٔ نامنتظر می‌گویند شاید در موردهایی از جنس غفلت دانشی باشد.
هنگامی که از تغییر در جامعه صحبت می‌کنیم باید آگاه باشیم که با سامانه‌ای پیچیده سروکار داریم؛ به ویژه این که سامانه‌های اجتماعی باید پیچیده‌تر از سامانه‌های طبیعی باشند. اما شک نکنیم بی‌توجهی به مفاهیم سامانه‌های طبیعی برای بررسی و تحلیل هر تغییر اجتماعی، چه علوم اجتماعی باشد چه اقتصاد و چه سیاست‌گذاری و چه اجرای سیاست‌ها پر هزینه خواهد بود. پیشرفت‌های علمی در چند دههٔ گذشته در جهت درک چنین پدیده‌هایی بسیار راهگشا بوده است.

* John Mansfield, The Nature of Change or the Law of Unintended Consequences, Imperial College Press, London, 2010

بخش پنجم: سامانه، سیستم، منظومه

System I, II, and III

منتشر شده در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۹۸

واژهٔ سیستم در فارسی معنی‌هایی متنوع‌تر از اصل ریشهٔ لاتین به خود گرفته است. فرهنگستان برابرنهادهٔ سامانه را پیشنهاد کرده که در هواشناسی جایگزین سیستم شده است. من از همین برابرنهادهٔ فرهنگستان استفاده خواهم کرد برای کاربرد در علوم فیزیکی و اجتماعی. مفهوم سامانه در کاربردی که منظور من است ابتدا در قرن ۱۱/۱۷ توسط دکارت وارد فلسفه شد و سپس در اوائل قرن ۱۳/۱۹ توسط سعدی کارنو وارد ترمودینامیک و فیزیک شد. ورود این مفهوم به علوم اجتماعی در قرن ۱۴/۲۰ اتفاق افتاد. پیشرفت‌های علوم فیزیکی در نیم قرن گذشته، همراه با پیشرفت‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری در علوم رایانه از جمله هوش مصنوعی و کلان داده، کاربرد واژهٔ سامانه را در همهٔ علوم بسیار گسترده‌تر و پیچیده‌تر کرده است. پس ما با مفهومی سروکار داریم که در دوران پیشامدرن چه اسلامی و چه یونانی سابقه نداشته، به دنیای مدرن تعلق دارد، و به ویژه در ۴۰ سال گذشته معنی بسیار گسترده‌تر به خود گرفته، و ارتباط میان درک ما از سامانه‌های طبیعی و اجتماعی را نزدیک کرده است. بنابراین، تعجب نکنیم اگر در حکمرانی ما در ایران کنونی این مفهوم و مفهوم‌های وابسته به آن نقشی ندارد و ما از این دانش کاملاً غافلیم؛ و البته بدیهی است که باید تبعات آن را در سیاست‌گذاری‌هایمان و در مدیریت کشور هم بپذیریم. مفاهیم نظری و اجرایی ما در حکمرانی معمولاً از قرن هفتم/ سیزدهم جلوتر نمی‌آید. تاکید می‌کنم که منظور من مفهوم‌ها هستند نه اعتقادها.
کلمهٔ سیستم در مورد منظومهٔ شمسی هم به کار می‌رود که در برابر آن «منظومه» پذیرفته شده است. در نوشته‌های جاری‌اَم پیرامون علم و سیاست‌گذاری این مفهوم از سامانه منظور من نیست. درست است که سامانه از مجموعه‌ای از اجزا، یا عنصرها، تشکیل می‌شود و منظومهٔ شمسی هم تعدادی بیش از ده سیاره و دنباله‌دار دارد، اما تفاوتی هست میان این منظومه (سیستم) و سامانه‌ای که من در بالا مطرح کردم. سیستم به مفهوم منظومه در ترکیب سیستم‌های دینامیکی به فارسی وارد شده است که معمولاً به عنوان بخشی از مکانیک مدرن شناخته و تدریس می‌شود. چنان‌که گفتم من به این مفهوم از سیستم در این متن کاری ندارم. در این مفهوم از سیستم تعداد اجزا معمولا کم است؛-کم یعنی چند تا. ما مفهوم دیگری در فیزیک داریم که در آن تعداد اجزا، یا ذره‌ها، از چند تا بیشتر است اما به لحاظ روشی در مقوله‌ای دیگر قرار می‌گیرد و با روش‌های سیستم‌های دینامیکی قابل درک نیست؛ مثل بررسی اتم‌های سنگین که از تعداد به نسبت زیاد ذرهٔ بنیادی تشکیل می‌شود. این حیطه را فیزیک بس ذره‌ای می‌نامیم و آن را به وضوح از منظومه و نیز از سامانه‌های ترمودینامیکی جدا می‌کنیم. این حیطه هنوز به ترمودینامیک و فیزیک آماری وارد نمی‌شود و اطلاق سامانه به آنها مرسوم نیست.

 

بخش ششم: سامانه چیست؟

What is a system?

منتشر شده در تاریخ ۳۰ فروردین ۹۸

اکنون باتوجه به مطلب‌های پیش‌گفته در باب تفکیک مجموعه‌هایی با اجزای زیاد و نیز مفهوم پدیده‌های برآمده این تعریف از سامانه را می‌پذیرم:

سامانه مجموعه‌ای است از اجزا که با هم در تعامل‌اند به نوعی که ویژگی‌های برآمده ایجاد می‌کنند؛
یعنی ویژگی‌هایی که در هیچ یک از اجزا نیست.

اجزای یک سامانه ممکن است خودش نیز سامانه‌ای خردتر باشد که در این صورت به آن زیرسامانه گفته می‌شود. مجموعه‌ای از اجزا (ذره‌ها) اگر هم‌افزایی به طریقی نداشته باشند که ویژگی برآمده ایجاد بکنند تشکیل یک سامانه نمی‌دهند، چه در علوم طبیعی باشد و چه در علوم اجتماعی. به طور مثال، جمعی از کلاغ‌ها که در حالت مدرسه‌روی‌اند تشکیل یک سامانه نمی‌دهند. اما گلهٔ ماهی‌ها (Shoal of fishes) به عنوان یک گروه اجتماعی احتمالاً چرا. سامانه‌ها را می‌شود بسته به ارتباطشان با انسان یا مصنوعات انسان یا طبیعت تفکیک کرد:

سامانه‌های طبیعی بخشی از طبیعت اطراف ما هستند مانند هوا، لانهٔ مورچه‌ها، و جنگل گلستان. در مورد هوا، با تعداد پارامترهای موثر در آن، به سختی می‌شود گفت چه رفتار برآمده‌ای در یک هفتهٔ آینده خواهد داشت؛

سامانه‌های مصنوعی را انسان‌ها می سازند، گاه به عمد، یا به تصادف، یا صرفاً به دلیل رفتار یک شخص و تحولات بعدی؛

سامانه‌های فنی هم آفریدهٔ انسان‌ها است اما در آن ابزار، مصنوعات، و ماشین (از جمله رایانه) هم نقش دارند؛ سامانه‌های خبره (Expert system) نوعی از این سامانه‌های فنی هستند. الگوریتم‌های ژنتیکی نیز که بخشی از الگوریتم‌های تکاملی تلقی می‌شوند به این مجموعه مرتبط‌اند. هومَص (هوش مصنوعی – AI) با مجموعه‌ای از این سامانه‌ها سروکار دارد.

سامانه‌های اجتماعی را برهم‌کنش انسان‌ها می‌سازد، مانند کسب و کار، تماشاچی‌های فوتبال، دولت، و جامعه. رفتار و نوع بر هم‌کنش انسان‌های دخیل ممکن است مکتوب شده باشد یا تنها دانش جمعی باشد؛

سامانه چیست

سیستم یا سامانه چیست

سامانه‌های اجتماعی-فنی ترکیبی از دو نوع سامانهٔ اجتماعی و فنی است. به این مفهوم امروزه به عنوان یک اصطلاح علمی نگاه می‌شود. منظور سامانه‌ای است که انسان‌ها در آن با ماشین سروکار دارند و در تعامل با هم و با ماشین‌اند. راه‌بندان در خیابان‌های تهران را شاید بشود پدیده‌ای برآمده از این بر هم‌کنش دانست، پدیده‌ای که مورد نظر نبوده اما انتظارش می‌رفته است- نامنتظر نبوده اما نامنظور بوده!

 

بخش هفتم: سامانه‌های دشوار، سامانه‌های پیچیده، و سامانه‌های گوریده

Complicated systems, complex systems, and wicked systems

منتشر شده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸

اصطلاح سامانه‌های پیچیده بر مبحثی در علوم فیزیکی اطلاق می‌شود که در دهه‌های اخیر بسیار رشد کرده است. توانایی روش‌های توسعه‌یافته در این مبحث برای تحلیل و درک پدیده‌های زیستی باعث شده این مفهوم به سه مفهوم سامانه‌های دشوار، پیچیده، و گوریده تقسیم بشود.

سامانهٔ دشوار (Complicated system) سامانه‌ای است که رفتار آن مانند خودکاران یاخته‌ای (Cellular automata *) باشد؛ به این معنی که تک تک اجزا و ارتباط میان آنها کمابیش بی‌تغییر می‌ماند.

سامانهٔ پیچیده (Complex system) سامانه‌ای است که اجزای آن برهم‌کنش قوی دارند به نوعی که رویدادهای جاری به شدت روی احتمال انواع رویدادهای آینده تاثیر می‌گذارد. به عبارت دیگر اجزای سامانه نه تنها برهم‌کنش دارند بلکه به هم وابسته‌اند. همین مفهوم وابستگی است که سامانه‌های ترمودینامیکی را از سامانه‌های پیچیده متمایز می‌کند، گرچه در هردو مورد برهم‌کنش میان اجزا وجود دارد. اگر جزیی از یک گاز از آن جدا شود ویژگی‌های برآمدهٔ گاز عوض نمی‌شود؛ اما هرگاه جزیی از یک سامانهٔ پیچیده جدا شود یا به آن اضافه شود ویژگی برآمدهٔ آن سامانه می‌تواند عوض شود.

سامانهٔ گوریده (Wicked system **) و مسئله‌های گوریده مفهوم متاخری است که هنوز تعریفی یکتا برای آن پذیرفته نشده اما کمابیش به این معنی به کار می‌رود که پیچیدگی برآمده در آن فروکاست‌پذیر نیست. سامانه‌های اجتماعی و سامانه‌های انجمنی (Societal systems) معمولاً از این دست‌اند (Claes Andersson and Peter Toernberg, Wickedness and the anatomy of complexity, Futures 98 (2015) 118-138). توجه داشته باشیم که این مفهوم‌سازی‌های متاخر بی‌واسطه به مفهومِ جدید علمِ نو برآینده (New emerging science) مرتبط است که مبتنی است بر زبان جدیدی که متفاوت از ریاضیات است (ر.ک. ویراست دوم کتاب خودم با عنوان مبانی تفکر در علوم فیزیکی).

* واژهٔ اتوماتا جمع است که مفرد آن را در فارسی خودکاره می‌گوییم. چون جمع خودکاره‌ها کمتر معنی اصطلاحی دارد جمع خودکاران را ترجیح داده‌ام.
** گوریده در فارسی، مانند ویژگی کلاف بسیار سر در گم، به خوبی معنی این مفهوم جدید علمی را تداعی می‌کند.

 

بخش هشتم: انفعال، آیین علم، و فقدان دینامیک

Passivity, science cult, and the lack of dynamics

منتشر شده در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۹۸

همکارمان آقای یوسف ثبوتی در جایی گفته و من بارها به آن ارجاع داده‌ام که « … در سال ۱۳۴۴ بالاخره یک تعدادی احساس می‌کردند که دیگران پژوهش می‌کنند پس ما هم باید پژوهش بکنیم؛ انگیزه هم درست همین بود، که دیگران می‌کنند ما هم باید بکنیم … گفتم اگر بخواهیم پژوهش کنیم از جایی اقتباس کنیم … توصیه من این بود … جو کافه تریا هاروارد را ببینید چگونه است، آن را بیاورید»؛ در عمل هم در دانشگاه تحصیلات تکمیلی زنجان در کنار غذاخوری یک قهوه‌خانه تاسیس شد. اما هاروارد به تحصیلات تکمیلی نیامد و گاوه زنگ هم شد یکی از نهادهای آموزش عالی ما، و نشد مدلی برای خروج از انفعال: دیگران پژوهش می‌کنند پس ما هم باید بکنیم؟ چرا؟ چه می‌شود اگر نکنیم؟ پاسخی نداریم چون در انفعالیم؛ دیگرانی از ما بهتر، خداوندگاران ما، پژوهش می‌کنند پس لابد خوب است ما هم بکنیم. این گویهٔ ثبوتی مثالی است ناب از نسلی در انفعال اما جویای کیفیت با دغدغهٔ توسعه علمی ایران در چارچوب آموزش عالی منقول و نه علم، که با فروغی و عیسی صدیق شروع شد و حالا باید خاتمه یابد.

شاید بعضی نوشتهٔ من را در مورد «آیین محموله (Cargo cult. برای توضیح ر.ک. یادداشت من با عنوان «جواهری به نام مریم و قربانی برای آیین آی‌اس سیایی»، سندرم دورهٔ نقل، یادداشت شماره ۸۲، وبگاه خودم، معنی و مفهومِ  آیین علم هم در همین مقاله مطرح شده است.)»  یا آیین محموله‌پرستی خوانده باشند؛ به همان قیاس از واژهٔ آیین علم می‌خواهم صحبت کنم: ما هم مناسک علم داریم، مناسک پژوهش داریم، و قهوه‌خانه در دانشگاه هم محلی می‌شود برای برگزاری این مناسک. اعتقاد ما به این آیین و مناسک جایی برای فعال بودن ذهن و خلاقیت نمی‌گذارد؛ ما را مقید می‌کند به تکرار رفتارهایی متناسب با این آیین! علم و فناوری نوین را، هنوز ۹۰ سال پس از عیسی صدیق، مترادف می‌دانیم با آموزش دانشی که دیگران در نتیجهٔ فعالیت علمی خود ابداع می‌کنند. ما هم این دانش را مطلق و متصلب می‌پنداریم و با روشی آیینی آن را آموزش می‌دهیم. این روشی آیینی بسیار نزدیک است به روش سنتیِ مَدرِسی خودمان که میراث دوران نظامیه‌ها و مدرسه‌های پسانظامیه‌ای در ایران است.

اکنون در آستانه ۱۴۰۰ خیلی بد است که هنوز مانند سال ۱۳۰۰ نقلِ علم بکنیم. باید که خردمان و ذهنمان را فعال بکنیم. باید که ماهیت علم نوین را درک بکنیم، و باید که ارتباط آن را با جامعه، یعنی با اقتصاد و با رفاه و خلاصه با هر نیاز اجتماعیِ لازم. درک بکنیم. باید که خردِ نقل-بنیان را که به آن عادت کرده‌ایم کنار بگذاریم و در فرایند علم فعال بشویم. نسل جدید ما این توان را دارد، دست‌کم بخشی از آن. مواظب تکرار این تاریخِ متصلبِ نقل-بنیان در رشته‌های جدید باشیم که دوباره نسلی در این چاله نیفتد. همت دانشگاهی می‌طلبد!

 

بخش نهم: حکم بر «دست دوم» بودن

Decree to be the second

منتشر شده در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۹۸

فیلسوف، دانشگر، یا پژوهشگر در کشورهای صنعتیِ پیشرو در محیطی با آزادی اندیشه می‌زید. این محیطِ آزاد منجر به غلیانِ ذهن و افکار جدید در هر زمینه‌ای می‌شود که ما آن را به صورت رشد تفکر و علم و فناوری می‌بینیم. ما به عکس، حاضریم هر نوشتارِ محصولِ این آزادی تفکر را ترجمه کنیم و بر آن حاشیه بنویسیم، آن افکارِ جوشیده از محیط آزاداندیشی را در چارچوب تصورات و تعداد بسیار محدود مفهوم و واژگان آشنای ذهن خودمان نقل و نقد کنیم، و این نقل را عین تفکر وانمود کنیم. اما اجازه نمی‌دهیم محیط خودمان بارور شود و تفکر مستقل پابگیرد؛ شاید هم قیدهایی بر خود و بر تفکر خود بسته‌ایم، قیدهایی که لابد ریشه دارند در فرهنگ ما: سیاسی‌اند، مذهبی‌اند، اخلاقی‌اند؛ هر چه هستند مانع تفکر آزاد ما هستند و حکم می‌کنند دستِ دوم باشیم و در انفعال فکری. شاید هم این حکم ریشه در شیوهٔ تفکر ما دارد؟ هر چه هست همین باعث می‌شود دستِ دوم بمانیم و حاشیه‌نویس بر تفکر دیگران، مگر به جد به دنبال محیطی آزاد برای تفکر باشیم؛ دست‌کم در خلقِ محیطی فردی.
چرا آزاد اندیشی مانند اِرانی در جامعهٔ ما خاموش شد و کسانی دست بالا را گرفتند که کارشان تنها نقل و نقّالی بود، آن هم نقلی دستِ چندمی؟ چندی پیش پرسشی مطرح کردم که چه می‌شد اگر تفکر اِرانی در ورود علوم پایهٔ نوین به ایران نقش تعیین‌کننده داشت و نه منش بانیان تاریخی دانشگاه تهران؟ روان‌شناسیِ دست چندمی‌ها شناخته شده است: غالباً به هر روش ممکن مانع حضور دست اولی‌ها می‌شوند تا از منافع خود حفاظت کنند. این را در مطالعهٔ تاریخچهٔ دانشکدهٔ فیزیک دانشگاه تهران دیده بودم و همین شد که در دانشکدهٔ فیزیک شریف از ابتدا این حکمت را جا انداختم که ما تنها کسانی را استخدام می‌کنیم که از خودمان بهتر باشند. می‌دانستم در غیر این صورت همان فاجعهٔ دانشگاه تهران پیش خواهد آمد. خرد نقل-بنیان مدافع این دست‌دومی بودن است و همین خرد هنوز بر ما حاکم است.
نکند اشتباه تاریخی متخصصان و متفکران یا دانشگران نوینِ ما بوده که می‌خواسته‌اند، علاوه بر دفاع از خرد فعال، منجی و منتقد اجتماعی هم باشند، جامعه را عوض کنند تا بر وفق مرادشان باشد، به کاری وارد شده‌اند که نه در توانشان بوده و نه در آن تخصص و تجربه داشته‌اند، عواقب کارشان را هم نپذیرفته‌اند، ناحرفه‌ای رفتار کرده‌اند و لافِ بی‌جا زده‌اند. اقتدارگرایی و استبداد موجود هم با واکنشِ شدید هیچ مفری برای ایفای نقش این مدعیان نگذاشته است. شاید اِرانی هم به همین دلیل ناموفق بود در نقشِ تعیین‌کننده در علم ایران؟ و در نبود افراد خردورزِ تحمل‌کنندهٔ شرایط فرهنگی و سیاسی موجود هم، لابد جامعه به ناچار کسانی را برکشیده است که ظاهر مورد پسندی داشته‌اند. چرا از این رفتار عبرت نگیریم؟ باید عبرت بگیریم!
این وضعیت معمولاً در تاریخ ما حاکم بوده است، چه در دورهٔ ساسانیان قبل از اسلام، و چه در دورهٔ اسلامی قبل از جمهوری اسلامی و چه اکنون؛ تنها دوران کوتاهی در قرن چهارم و پنچم، قبل از برآمدن سلجوقیان یعنی قبل از شروع انحطاط ما و پس از دوران طلایی اسلام، با یک استثنا رو به رو هستیم: تنها در این دوران است که ایران با آزادی نسبی تفکر رو به رو بوده و نتیجهٔ آن همان نام‌های تاریخی است که به آن مفتخریم. پس می‌شود به آزاداندیشی نوینی امید بست. این نوید انتظار مبارکی است که از نسل جدید دارم. در میان این نسلِ جدید متخصصان و دانشگرانی می‌بینم که استقلال فکری به معنی جهانی دارند، «قدر» خود را می‌دانند، یعنی بی‌جهت وارد اموری که تخصص ندارند نمی‌شوند مگر سنجیده باشند؛ و همین هم باعث می‌شود حکم به دست‌دومی در میان آنها صدق نکند. این نسل می‌تواند قیدهای فرهنگی مرتبط با دست‌دومی بودن ما را ذوب کند و ایران را به جامعهٔ خردورزان جهانی پیوند بزند.